هفته 6 (15اردیبهشت93)
امروز 5 هفته من تموم شد و رفتم تو هفته ی 6 که شما تو دل مامانی
خیلی نگران تشکیل قلبتم همش دلم شور میزنه که میشه صدای قلبتو بشنوم یا نه
ویار خاصی ندارما یعنی به بوی خاصی ویار ندارم ولی مدام حالم بده این شکلی
صبح به صبح بابا شونه هامو دم دستشویی ماساژمیده تا بلکه نفسم بیاد بالا
الهی بمیرم بیچاره بابا همش مواظبمه الهی من فدات شم بابا جون نینیم هورا
باباجون دوستت داررییییییییییییییییییییییییییییییییم
دست و پاهامم خیلی داغن همه میگن شما گل پسری که از الان انقد آتیش پاره ای
مامان جون تو رو خداااااااااااا رحم کن منو نکش من تسلیمم
پیش خودمون بمونه ولی همش دلم چیزای خوشمزه هوس میکنه مخصوصا گوجه سبز
آخخخخخخخخخ که دلم خواست دوباره
این حالت تهوع اگه دست از سرم بر داره خیلی خوب میشه
جرات ندارم پامو از در خونه بیرون بذارم چون به قدل بابات همش باید تو موقعیت باشم